ببين،بخند،فكركن
براي خنديدن و به كار انداختن فكر
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8
 
كاريكاتور اينترنت رايگان : طنز ايران


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
 
اي شوهر بد باز چه كردي كه گوش اتو مي گيرن مي كشن


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8
 
عكس هنري دامن گل : طنز ايران


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8
 
مدرسه عشاير : طنز ايران


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8
 
عكسي زيبا از ببر : طنز ايران


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8
 
عشق به سگ به جاي همسر : طنز ايران


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8

 

گل كاريكاتور : طنز ايران


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8
فقط براي همين امشب، تصور كنيم كه زن و شوهر هستيم .
يك خانم و يك آقا كه سوار قطاري به مقصدي خيلي دور شده بودند، بعد از حركت قطار متوجه شدند كه در اين كوپه درجه يك كه تختخواب دار هم ميباشد ، با هم تنها هستند و هيچ مسافر ديگري وارد كوپه نخواهد شد.
ساعتها سفر در سكوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتني بافتن بود.
شب كه وقت خواب رسيد خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پايين را اشغال كردند. اما مدتي نگذشته بود كه خانم از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت: ببخشيد! ميشه يه لطفي در حق من بفرماييد؟
- خواهش ميكنم!
- من خيلي سردمه. ميشه از مهماندار قطار براي من يك پتوي اضافي بگيريد؟
- من يه پيشنهاد دارم!
- چه پيشنهادي؟
- فقط براي همين امشب، تصور كنيم كه زن و شوهر هستيم.
زن ريزخندي كرد و با شيطنت گفت:
- چه اشكال داره ، موافقم!
- قبول؟
- قبول!
- خب، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو ، برو از مهموندار پتو بگير. من خوابم ميآد. ديگه هم مزاحم من نشو !


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8
 
استخر آپارتماني : طنز ايران


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1390 | یازار : 8
يك روز يك زن و مرد ماشينشون با هم تصادف ناجوري ميكنه .

بطوريكه ماشين هردو شون بشدت آسيب ميبينه .

ولي هردوشون بطرز معجزه آسايي جون سالم بدر مي برن.

وقتي كه هردو از ماشينشون كه حالا تبديل به آهن قراضه شده بيرون ميان ،

رانندهء خانم بر ميگردهميگه:

-آه چه جالب شما مرد هستيد!…. ببينيد چه بروز ماشينامون اومده !

همه چيزداغون شده ولي ما سالم هستيم …. !

اين بايد نشونه اي از طرف خدا باشه كه اينطوري با هم ملاقات كنيم

و ارتباط مشتركي رو باصلح و صفا آغاز كنيم …!

مرد با هيجان پاسخ ميگه:

- اوه … “بله كاملا” …با شماموافقم اين بايدنشونه اي از طرف خدا باشه !

بعد اون خانم زيباادامه مي ده و مي گه :

- ببين يك معجزه ديگه! ماشين من كاملا داغون شده

ولي اين شيشه مشروب سالمه .

مطمئنن خدا خواسته كه اين شيشه مشروب سالم بمونه

تاما اين تصادف خوش يمن كه مي تونه

شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگيريم!

و بعد خانم زيبا با لوندي بطري رو به مرد ميده .

مرد سرش رو به علامت تصديق تكان ميده و در حاليكه زير چشمي

اندام خانم زيبا رو ديد مي زنه درب بطري روباز مي كنه

و نصف شيشه مشروب رو مي نوشه و بطري رو برمي گردونه به زن .

زن درب بطري رو مي بنده و شيشه رو برميگردونه به مرد.

مرد مي گه شما نمينوشيد؟!

زن لبخند شيطنت آميزي مي زنه در جواب مي گه :

- نه عزيزم ،فكر مي كنم الان بهتره منتظر پليس باشيم … !



گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
یارپاق لار: [1] [2] [3] [4]
آرشیو
سون یازی لار
یولداش لار
سایغاج
ایندی بلاق دا : نفر
بوگونون گؤروشو : نفر
دونه نین گؤروشو : نفر
بوتون گؤروش لر : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :